آیا ما بی صاحبیم ؟؟؟

ساخت وبلاگ

آیا با ما بی صاحبیم؟؟؟

وجود یک نفر در راس حرم یک اجتماع بشری امری است که از نظر عقلی بدیهی و از نظر شرعی نیز ثابت شده است

1..اما از نظر عقلی :
اینکه در یک مجموعه بشری مثل روستا ، شهر یا کشور افراد متعددی زندگی کرده و هر کدام دارای سلائق و خلق و خوی گوناگونی هستند ، امری طبیعی است ، و اینکه لازمه اختلاف در صفات و سلائق و در اثر برخورد افراد باهم باعث اختلاف و کشمکش بین افراد می شود نیز امری است بدیهی و مجرب ( تجربه شده ) لذا برای فصل خصومت و حل اختلافات و در نتیجه ایجاد نظم و انظباط در جامعه لازم است یک عده فرمانبر بوده و عده ای دیگر یا شخص دیگری فرمانده باشند .

2.از لحاظ شرعی نیز به یک روایت در این زمینه بسنده می کنم :
امیرمومنان علی(ع) بر همین اساس می فرماید: «و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر»
یعنی : مردم نیاز به رهبر دارند، خواه آن رهبر نیکوکار باشد یا بدکار.»

بنابراین، وجود رهبر در مجموع، بهتر از نبود او است، و وجودرهبر عادل قطعا انسان ها را به سوی عدل و داد و مصالح انسانی کشانده و ازانحرافات و مفاسد باز می دارد، و موجب تامین سعادت دنیا و آخرت می گردد.

3.حال با توجه به این دو مقدمه ، مساله بعدی مطرح می شود که این شخص فرمانده و پیشوای جامعه چه کسی باید باشد ؟
از لحاظ دیدگاه اسلام با توجه به مطالبی که در اصول دین مطرح است و با توجه به دید الهی مسلمانان از آنجا که خداوند بشر را برای رسیدن به کمال آفریده است ، لذا طبق این دیدگاه شخصی شایستگی راهبری این جامعه را دارد که از طرف خداوند متعال منصوب شده باشد که در زمانهای متعدد پیامبرانی برای این منظور مبعوث می شده اند ( صرف نظر از اینکه مردم هم آنان را به رهبری قبول می کردند یا نه )  

لذا امیرمومنان علی(ع) در ضمن گفتار خود به کمیل بن زیاد می فرماید: «لاتخلو الارض من قائم لله بحجه، اما ظاهرا مشهورا، و اماخائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بیناته .  یعنی
 هرگز روی زمین خالی نمی شود از رهبری که به حجت الهی قیام کند، خواه آن رهبر ظاهر و آشکار باشد و یاترسان و پنهان.»

4. از دیدگاه شیعه بطور کلی برای همه زمانها تنها شخصی شایستگی پیشوائی و رهبری جامعه را دارد که منصوب از طرف خداوند باشد لذا تا وقتی که خاتم الانبیاء (ص) زنده بود ، راهبری جامعه بر عهده ایشان بود ، بعد از رحلت آن گل سرسبد هستی این مسئولیت خطیر از طرف خداوند بر عهده ائمه معصومین علیهم السلام گذاره شد ( حال صرف نظر از اینکه مردم چگونه به این فرمان الهی گردن نهادند )
5. بعد از غیبت امام دوازدهم آیا می شود گفت که مردم زمان غیبت از این قاعده ( که در هر زمان و هر مکانی که انسان بخواهد به کمال برسد نیازمند انسانی منصوب از طرف خداوند است که او را به کمالش هدایت کند ) استثناء است !!!
آیا این نظریه انسان را از هدایت ساقط نکرده و او را سر حد حیوان ( که نیازمند به هدایت به رشد و کمال ندارد ) پائین نمی آورد ؟؟؟

6. حال با توجه به مقدمات مذکور عرض می کنم که‌ :
با توجه به اینکه اسلام دین کامل و همه جانبه بوده و اینکه برای همه شرایط دارای برنامه است ، لذا اگر اسلام برای دوران غیبت دارای برنامه نباشد ، این یک نوع نقصی برای اسلام خواهد بود ، که امامش غائب باشد ولی برای مسلمانان و طالبان حقیقت هیچ برنامه ای نداشته باشد .
اینجاست که جایگاه ولایت فقیه روشن می شود ، که در دورانی که امام علیه السلام غائب است ، باید شخصی باشد که عهده دارد امور مسلمین و مقدمه ساز ظهور ایشان باشند ، همانگونه که خود حضرت در این زمینه می فرماید :
«اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلى رواة حدیثنا فانّهم حجّتى علیکم و انا حجّة اللّه.»[1]

«در حوادث و رویدادهایى که برایتان پیش مى آید به راویان حدیث ما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدایم».



[1] کشف الغمه فی معرفه الائمه ج 2 ص 531

ما کجا شما کجا...
ما را در سایت ما کجا شما کجا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cnoor1004 بازدید : 130 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 0:17